ترجمه مقاله

جراء

لغت‌نامه دهخدا

جراء. [ ج َ ] (ع اِ) جَرّا، جَرّاء. رجوع به کلمات فوق شود. || کودکی دختران . (منتهی الارب ). || فتوت . (از اقرب الموارد). جِراء.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کان ذلک فی ایام جرائها؛ اَی صباها. (از اقرب الموارد). || (ص )چابک . دونده به سرعت . سریع السیر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله