جرامیز
لغتنامه دهخدا
جرامیز. [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به یمامه . (معجم البلدان ) :
تحمل من ذات الجرامیز اهلها
و قلص عن نهی القرینة حاضره
تربعن روض الحزن حتی تعاورت
سهام السفا قریانه و ظواهره
تحمل من ذات الجرامیز اهلها
و قلص عن نهی القرینة حاضره
تربعن روض الحزن حتی تعاورت
سهام السفا قریانه و ظواهره
مضرس بن ربعی (از معجم البلدان ).