ترجمه مقاله

جردبان

لغت‌نامه دهخدا

جردبان . [ ج َ دَ ] (معرب ، ص ، اِ) معرب گرده بان یعنی نگاهبان نان . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (المعرب جوالیقی ). نگاهبان گرده آن که دست بر سر طعام نهد تا کسی نخورد. (آنندراج ) (از المعرب جوالیقی ) :
اذاماکنت فی قوم شهاوی
فلاتجعل شمالک جردبانا .

فراء (از اقرب الموارد).


|| آنکه دست بر طعام نهد تا دیگری نخورد یا بدست راست خورد و بدست چپ منع کند. جُردَبان . جَردَبی ّ. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). یا آن که با دست راست نان خورد و با دست چپ دیگران را از خوردن منع کند. (از اقرب الموارد) (از المعرب جوالیقی ) جُردَبان . جُردّبی ّ. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). جَردَبیل . (منتهی الارب ). رجوع به کلمات مزبور شود. || طفیلی یعنی کسی که ناخوانده بضیافت آید. (از متن اللغة) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله