ترجمه مقاله

جرد

لغت‌نامه دهخدا

جرد. [ ج َ رَ ] (ع اِ) صحرای بی نبات . (منتهی الارب ). زمین بی نبات . (دهار). صحرای بی گیاه . (ناظم الاطباء). فضایی از زمین که در او گیاه نباشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || علت پی ستور مانند آماس و ترنجیدگی یا آن به ذال است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ورم پی ستور و آن بطوری بزرگ میشود که او را از راه رفتن باز میدارد. و جرذ با ذال لغتی است در آن . (از متن اللغة). جرذ. رجوع به جرذ شود. || پشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و منه رمی علی جرده و علی اجرده ؛ ای علی ظهره . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). || (مص ) کوتاه وتنک موی گردیدن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة). || کوتاه موی شدن اسب و آن در اسب پسندیده است . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) :
و الفرس القصیر شعرالجلد
برقة اجرد نجل جرد.

ابوالمناصف (ازاقرب الموارد).


|| خُراج برآوردن پوست مرد از خوردن ملخ . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دردگین شدن شکم از خوردن ملخ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و فعل آن بصورت مجهول بکار میرود. (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط). || ملخ رسیده شدن کشت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و این نیز بصورت مجهول بکار میرود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بی گیاه گردیدن زمین . (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || ساییده و نرم شدن لباس . (ازمتن اللغة).
ترجمه مقاله