ترجمه مقاله

جرز

لغت‌نامه دهخدا

جرز. [ ج َ ] (ع مص ) بریدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (تاج المصادر بیهقی ). || بشتاب خوردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). خوردن آنچه بر سفره هست و چیزی باقی نگذاشتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || کشتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || درخستن بچوب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || نیازمند ساختن روزگار کسی را. (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). || درماندن و پریشان شدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || (ص ) زمین که گیاه نروید یا گیاه آن خورده یا برده شده باشد. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ). جُرُز. جُرز. جَرَز. (منتهی الارب ). ج ، اَجراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یقال : ارض جرز و ارض اجراز کما یقال : ارضون اجراز، علی حد قولهم ناقة اعشار. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله