ترجمه مقاله

جرست

لغت‌نامه دهخدا

جرست . [ ج ِ رِ ] (ع اِ صوت ) صریر. (مجمل اللغة) . صریر؛ بانگ قلم و در و تخت و جز آن . (از دستور اللغة). رَنّه . (مصادر زوزنی ).
- بجرست آوردن چیزی ؛ به آواز نرم آوردن . (از مجمل اللغة). الترنین ؛بجرست آوردن کمان و جز آن . (مصادر زوزنی ).
- جرست کردن ؛ الصریف : جرست کردن دندان شتر؛ یعنی آواز کردن . الصریر. (مجمل اللغة). الاطیط. (مصادر زوزنی ).
ترجمه مقاله