ترجمه مقاله

جرع

لغت‌نامه دهخدا

جرع . [ ج َ ] (ع مص ) فروخوردن آب را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (آنندراج ). آب خوردن . (دهار). شرب الماء. (بحر الجواهر). || یکباره آب را خوردن . جَرَع . (از اقرب الموارد). || اندک اندک خوردن شراب . (از مصادر زوزنی ). رجوع به جرع شود. || فروخوردن خشم . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله