ترجمه مقاله

جرم کردن

لغت‌نامه دهخدا

جرم کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گناه کردن . تقصیرکردن :
چون بود عدل برآن کو نکند جرم عذاب
زی من این هیچ روا نیست اگر زی تو رواست .

ناصرخسرو.


ما جرم چه کردیم نزادیم بدان وقت
محروم چراییم ز پیغمبر و مضطر.

ناصرخسرو.


گفتی نظر خطاست تو دل میبری رواست
خود کرده جرم و خلق گنه کار میکنی .

سعدی .


این جرم بتنها در جهان نه من کرده ام .(گلستان ).
رجوع به جرم و ترکیبات ذیل آن شود.
ترجمه مقاله