ترجمه مقاله

جره

لغت‌نامه دهخدا

جره . [ ج ُرْ رَ / ج ِ رِ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای شیراز. (برهان ). قریه ای است نزدیک شیراز. (ناظم الاطباء). قریه ای از حومه ٔ شیراز که گفته [اند] آن گره است و معرب آن جره است . (آنندراج ) :
از خطه ٔ شیراز گشایش مطلب
کز زیر گره دارد و از بالا بند.

(از آنندراج ).


که کره همان است و بند، بند امیر عضدالدوله است . (از آنندراج ). بپارسی گره گویند. شهرکی کوچک است و هوای آن گرمسیر است و آب آن از رود است که خود رود گره گویند و منبع این رود از ماصرم است و از این شهرک جز رز خراجی و خرما و غله هیچ نخیزد و مردم آنجا بیشترین سلاح ور باشند و جامع و منبر داردو مور جره هم از اعمال آن است . (از فارسنامه ٔ ابن البلخی صص 142 - 143). صنیعالدوله آرد: جره اسم بلوکی است در فارس مشتمل بر شانزده قریه در میان جنوب و مغرب شیراز فی مابین این بلوک و شیراز. اول بلوک مسمی بسیاخ ، دوم بلوک کوهمره ماصرم ، یکی از قرای جره جعلیقان نام دارد و هوایش گرمسیر است . این بلوک از طرف طول از جانب مغرب متصل به اراضی کازرون است و از سمت مشرق بقرای خانیک و نوجین میرسد. حاصل آن غله و برنج و تنباکو و حبوبات که از آن جمله کنجد و خشخاش است وقلیلی مرکبات و چند اصله نخل در بعضی از قرا موجود است . اهالی این بلوک زارع و رعیت پیشه اند. شکار آنجا از وحوش آهو و خوک و از طیور دراج و حباری و تیهو باشد و در آن نواحی مرغزاری است که در فصل زمستان نرگس زار بسیار ممتازی است . آب آن از رودخانه ای است که آن هم معروف به جره است و منبع آن از کوهستان کوهمره ماصرم است . از منبع تا قریب ده فرسخ بجانب مشرق و میانه ٔ جنوب و مشرق جریان دارد و پس از آن از میانه ٔ جنوب و مغرب تا چهار فرسخ در کوهستان حرکت میکند و به بلوک جره که رسید از کوهستان خارج میشود. آب آن شیرین و گواراست ولی محاذی جره از سمت مشرق ، رودخانه ٔ شوری به آن ملحق میشود و همه جا بسمت جنوب جاری است و در حوالی قریه ٔ جمیله که از توابع خشت است و رود فاریاب که از توابع تنگستان میباشد دو رودخانه ٔ کوچک به آن می پیوندد. در کنار قریه ٔ دالکی از کوهستان خارج می شود و ده فرسخ در اراضی دشتستان جریان دارد تا به دریا میریزد و از جرم که گذشت رعایا و زارعان ناگزیراز آن مینوشند و نخلستان و دشتستان از این رودخانه مشروب میگردد ولی بزراعت آنجا چندان استفاده نمیرساند. هر قریه از بلوک جره از بیست تا یکصد خانوار است و کمتر قریه ای است که مسجد نداشته باشد ولی حمام تنها یک باب در قریه ٔ سیرزجان دارد که بسیار کثیف است . (از مرآت البلدان ج 4 صص 223 - 224). نام قصبه ای است به فارس از اعمال شیراز و نسبت بدان جرهزی است . (از تاج العروس ذیل ماده ٔ جرهز). نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون و حدود و مشخصات آن بقرار زیر است :
از شمال به دهستانهای جروق و فامور و از خاور به ارتفاعات کوهمره سرخی و از باختر به کوههای لارآویز و سرمشهد و از جنوب به دهستان و جلگه ٔ فراشبند محدود است . موقعیت آن جلگه و دامنه و رودخانه ٔ جره از وسط آن جاری میگردد، هوای آن گرم و مالاریایی است و آب مشروب و زراعتی آن از رودخانه ٔ جره و چشمه و قنات تأمین میشود. محصولات آن عبارتند از: غلات ، برنج ،حبوبات ، لبنیات و جزئی مرکبات و خرما و شغل اهالی زراعت و گله داری و باغبانی است . مردم آن شیعه ٔ دوازده امامی هستند و به زبان ترکی و فارسی سخن می گویند این دهستان از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می یابد و در حدود 4300 تن جمعیت دارند و قرای مهم آن عبارتند از:سریزجان ، سرمشهد، بالاده ، و ایلان جدول ترکی و مرکز دهستان ، قریه جره میباشد. و طایفه ٔ فارسیمدان از ایل قشقایی در این دهستان قشلاق میکنند و راه فرعی کازرون بفراشبند از وسط دهستان کشیده شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 127 و فارسنامه ٔ ناصری و جغرافیای غرب ایران 109، 110، 111، 112 و 181 شود.
ترجمه مقاله