ترجمه مقاله

جریعة

لغت‌نامه دهخدا

جریعة. [ ج ُ رَ ع َ ] (ع اِ مصغر) مصغر جرعه . آشام اندک .
- امثال :
افلت فلان جریعةالذقن او بجریعةالذقن او بجریعاتها ؛ یعنی بقیه ٔ جان او به دهانش رسید و سپس آن نجات یافت . این مثل در حق شخصی گویند که قریب بهلاک باشد و بعد از آن نجات یابد. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة)(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مؤلف لسان گوید: یعنی مرگ به وی نزدیک شد، چنانکه آب به ذقن و اضافه ٔ آن به ذقن بدان جهت است که حرکت و جنبش ذقن دلیل بر نزدیکی زهاق روح است . و آنکه «بجریعةالذقن » روایت کرد، با را بمعنی مع آورده است ، چنانکه در «اشتری الدار بآلاتها»؛ یعنی با آلات آن . و آنکه «جریعةالذقن » بدون باء گفته ، جریعه را منصوب به حال دانسته و درحقیقت چنین بوده : «افلت قاذفاً جریعةالذقن ». و افلت معنای لازم دارد و به روایت ابوزید اصل جمله «افلتنی جریعةالذقن » است و بر این روایت فعل افلت متعدی است ، به این معنی که مرا رهایی و نجات داد و ممکن است فعل لازم باشد و کلمه ٔ «مِن ْ» در تقدیر باشد. (لسان ازاقرب الموارد).
|| بمعنی رمه که از گوسفند باز کنند. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله