ترجمه مقاله

جزح

لغت‌نامه دهخدا

جزح . [ ج َ ] (ع مص ) از پی کار خود رفتن . (از ناظم الاطباء). به کار خود رفتن . (از منتهی الارب ). گذشتن به حاجت و کار خود. (آنندراج ). پی کار خود رفتن و به انتظار نماندن . (از متن اللغة). || بخشیدن بی آنکه در آن از کسی مشورت کرده باشد. (از منتهی الارب ). بخشش کردن بدون مشورت از کسی . (ناظم الاطباء). عطا کردن بی مشورت کس . (آنندراج ) (از متن اللغة). || عطای بزرگ دادن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (آنندراج ). || جدا کردن پاره ای از مال خود برای کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). جدا کردن و دادن پاره ای از مال خویش به کسی . (منتهی الارب ). بخشیدن پاره ای از مال خویش به کسی . (از ناظم الاطباء). بریدن پاره ای از مال خود.(آنندراج ). قال الشاعر: «[ و ] انی له من تالدالمال جازح ». (از اقرب الموارد). || درآمدن آهودر جای باش خود. (آنندراج ). در جای باش خود درآمدن آهو. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). || زدن درخت را تا برگ او بریزد. (آنندراج ). زدن درخت را تا برگش بریزد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || (اِمص ، اِ) دهش . (ناظم الاطباء). عطا. (آنندراج ). عطیه . (متن اللغة) (اقرب الموارد). یقال : اعطاه جزحاً جزیلاً. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله