ترجمه مقاله

جزع کنان

لغت‌نامه دهخدا

جزع کنان . [ ج َ زَ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال جزع . در حال فریاد و فغان کردن . بیتابی کنان . زاری کنان :
چون کوه به کوه و دشت بر دشت
گریان و جزع کنان همی گشت .

نظامی .


و رجوع به جزع و جزع کردن شود.
ترجمه مقاله