ترجمه مقاله

جعفرخان

لغت‌نامه دهخدا

جعفرخان . [ ج َ ف َ ] (اِ مرکب ) به کنایه و طنز، کسی را گویند که از سفر فرنگ به ایران برگشته باشد و بی پروا به رسوم زندگی هموطنان خود بتازد و آنها را بمسخره گیرد. این کنایه از نام نمایشنامه ٔ «جعفرخان از فرنگ آمده » اثر «حسن مقدم » (علی نوروز) (1277 - 1304 هَ . ش .) که بارها در تهران بچاپ رسیده و به روی صحنه آمده ، گرفته شده است . رجوع شود به ماهنامه ٔ «پیام نوین » دوره ٔ سوم شماره ٔ دوم ص 52.
ترجمه مقاله