ترجمه مقاله

جغبوت

لغت‌نامه دهخدا

جغبوت . [ ج َ ] (اِ) چغبوت . جغبت . جبغوت .آکنه . رجوع به همین لغات شود. حشوآکنده . (شرفنامه ٔ منیری ). پشم آکنده و پنبه آکنده . (برهان ) :
موی سر جغبوت و جامه ریمناک
از برون سو باد سرد و بیمناک .

رودکی .


چون یکی جغبوت پستان بند اوی
شیردوشی زد بروزی یک سبوی .

طیان .


در خرابات ریش خصمانش
گشت در زیر قحبگان جغبوت .

شمس فخری .


|| روده ٔ انباشته از مصالح . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله