ترجمه مقاله

جفار

لغت‌نامه دهخدا

جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) زمینی است در فاصله ٔ هفت روز میان فلسطین و مصر که از طرف شام «رفح » اول آن است و آخر آن «خشبی » است که به ریگهای تیه بنی اسرائیل پیوسته است . این سرزمین سراسر پوشیده از ریگ روان سفید است و در طرف غربی آن انعطافی بسوی دریای شام و در شرق آن انعطافی به جنوب دریای قلزم است . این سرزمین را بسبب وجودچاههای فراوان جفار نامیده اند و مردم آن جز این چاهها آب آشامیدنی ندارند ... (معجم البلدان ). ریگی است اندر حدود مصر، مشرق او از عسقلان تا به بحیرة المیتة و جنوب وی و مغرب و هر دو ناحیت فسطاط است و شمالی وی از بحیرة تنیس تا به عسقلان است . آنرا ریگ جفار خوانند. (حدود العالم ص 56) : فرما شهریست بر کران دریای تنیس اندر میان ریگ جفار و گور جالینوس آنجاست . (حدود العالم ص 175). در صورالاقالیم آمده که بولایت جفار که از توابع مصر است دیههای عظیم مرتفعبوده و نزهتگاه فرعون ، بسبب نافرمانی ایشان حق تعالی غضب فرموده از آن زمین ماران هر یک بقدر شیری برآورده و آن ولایت را از آن وقت باز بسبب آن ماران خراب و عاطل گذاشته اند ... (نزهة القلوب چ لیدن ص 292).
ترجمه مقاله