ترجمه مقاله

جلخ

لغت‌نامه دهخدا

جلخ . [ ج َ ] (ع مص ) پر کردن سیل توجبه وادی را. (آنندراج ): جَلَخ َ السیل ُ الوادی َ؛ پر کرد توجبه وادی را. (منتهی الارب ). پر کردن سیل رودخانه [ را ]. (تاج المصادر). پر کردن سیل زمین را از آب . (از یادداشت های دهخدا). || بریدن سیل زمین را. || برکندن سیل رودخانه را. (از یادداشت های دهخدا). || بر زمین انداختن کسی را. || خراشیدن شکم کسی را. || جماع کردن با جاریه ٔ خود. || دراز کردن چیزی را. || بریدن پاره ٔ گوشت کسی را به شمشیر. (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله