ترجمه مقاله

جلس

لغت‌نامه دهخدا

جلس . [ ج َ ] (ع مص ) رفتن به نجد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): ان کنت تارک ما امرتک فاجلس ؛ بمعنی این که اگر آنچه را که بدان فرمان میدهم ترک کنی برو به نجد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله