ترجمه مقاله

جمجم

لغت‌نامه دهخدا

جمجم .[ ج ُ ج ُ ] (معرب ، اِ) گیوه ، و آن پاافزاری است که زیر آن از لته و بالای آن ریسمان باشد، و این معرب چمچم است . (منتهی الارب ) (برهان ). در دبستان المذاهب (ص 41) به نقل از «بزمگاه » جمجمه را بدین معنی آورده : چون کنار رودخانه ها از گل ولا کثیف بود و جمجمه دار، نمی توانستم به آب رسید، در این مانده بودم که پدرم ، هوش دررسید. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || ج ِ جُمجُمة. (منتهی الارب ). رجوع به جمجمة شود.
ترجمه مقاله