ترجمه مقاله

جمم

لغت‌نامه دهخدا

جمم . [ ج َ م َ ] (ع اِ) آنچه بر سر پیمانه باشد بعدِ پُری . (منتهی الارب ). || سینه ، رحب الحجم واسعالصدر. (اقرب الموارد). || (مص ) بی نیزه شدن مرد. || بی سرون گردیدن گوسفند. || بسیار بسیارگوشت شدن زن . || بی کنگره بودن خانه . (منتهی الارب ). بی کنگره شدن عمارت . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح عروض ) اجتماع عَقْل و خَرْم است در مفاعلتن و این با اسقاط میم و لام حاصل شود وفاعتن گردد و سپس به فاعلن نقل شود چنانکه گویند:
انت خیر من رکب المطایا
و اکرمهم اخاً و اباً و اماً. (اقرب الموارد).
رجوع به جم شود.
ترجمه مقاله