ترجمه مقاله

جناق

لغت‌نامه دهخدا

جناق . [ ج ُ ] (اِ) جناغ :
شمال صیت تراشد براق برق عنان
هلال زین براق تو گشت بدرجناق .

سلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).


رجوع به جُناغ شود.
ترجمه مقاله