ترجمه مقاله

جنوب

لغت‌نامه دهخدا

جنوب . [ ج ُ ] (ع مص ) از دست راست وزیدن باد. (منتهی الارب ). || بادجنوب آمدن . (المصادر). || باد جنوب وزیدن بر قوم و هلاک کردن . (منتهی الارب ): جُنِبوا جنوباً؛ باد جنوب وزید بر آنان و هلاک کرد آنان را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دورشدن . (المصادر زوزنی ). || دردمندپهلو شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مبتلی به بیماری ذات الجنب گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) در تداول بمعنی جَنوب ، یکی از جهات اربع.
ترجمه مقاله