ترجمه مقاله

جهد

لغت‌نامه دهخدا

جهد. [ ج َ ] (ع مص ) کوشش کردن و رنجیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازتاج المصادر). || بار کردن چهارپا فوق طاقت آن و رنج دادن آنرا. || سخت و ناخوش گردیدن زیست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنگ شدن عیل . (تاج المصادر بیهقی ). || آزمودن کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): جهد بفلان ؛ امتحنه عن الخیر و غیره . (اقرب الموارد). || برآوردن همه ٔ مسکه ٔ شیر را. || لاغر گردانیدن .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جهد المرض فلاناً؛ هزله . || میل و اشتها داشتن . (اقرب الموارد). آرزومند طعام شدن و بسیار خوردن . (منتهی الارب ). || (اِ) توانایی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). طاقت . (از اقرب الموارد). || سعی . کوشش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) :
هر تار او به رنج برآورده از ضمیر
هر پود او به جهد جدا کرده از روان .

فرخی .


جهد بر تست و بر خدا توفیق
زآنکه توفیق و جهد هست رفیق .

سنائی .


|| رنج و مشقت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنگی و سختی و مجازاً، قحط : و تؤکل الطحف فی الجهد. (ابن بیطار).
- جهدالأیمان ؛ سخت ترین سوگند. (منتهی الارب ) : و اقسموا باﷲجهد ایمانهم . (قرآن 109/6).
- جهدالبلاء؛ حالتی که در آن موت بر زندگانی اختیار نمایند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). در حدیث : اعوذ بک من جهدالبلاء. (منتهی الارب ). || بسیاری عیال و اِفلاس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله