ترجمه مقاله

جهش

لغت‌نامه دهخدا

جهش . [ ج َ هَِ ] (اِمص ) از جستن ، جهیدن . پرش :
سر بجهد چونکه بخواهد شکست
وین جهش امروز در این خاک هست .

نظامی .


|| سرشت و خلقت و طبیعت . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). طینت :
چو بر تخت بنشست کرد آفرین
به نیکی جهش بر جهان آفرین .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم 2960).


چو آن بدجهش رفت نزدیک شاه
ورا دید با بنده در پیشگاه .

فردوسی .


ترجمه مقاله