جوبار
لغتنامه دهخدا
جوبار. (اِ مرکب ) مخفف جویبار. نهر. جوی ، و با لفظ گشادن و بریدن مستعمل و طره از تشبیهات اوست . (آنندراج ) :
آب بگشایم دمی صد بار جوی دیده را
تا مگر آن سرو آید بر لب جوبار من .
ز انگور می میتوان یافتن
که آب نظر خورده جوبار تاک .
آب بگشایم دمی صد بار جوی دیده را
تا مگر آن سرو آید بر لب جوبار من .
صفی (از آنندراج ).
ز انگور می میتوان یافتن
که آب نظر خورده جوبار تاک .
سنجرکاشی (از آنندراج ).