ترجمه مقاله

جودان

لغت‌نامه دهخدا

جودان . [ ج َ / جُو ] (اِ مرکب ) نوعی از کافور بود بغایت خوشبوی برخلاف کافور میت و آنرا خورند. || چینه دان مرغان را نیز گویند. || نوعی از چوب بید باشد که دسته ٔ بیل کنند. (برهان ). در دره ٔ کرج جودانک گویند. (حاشیه ٔ برهان ) . || سیاهیی را گویند شبیه بدانه ٔ جو در میان دندان اسب و خر و امثال آن که جوانی و پیری آنها را از آن شناسند و چون آن برطرف شود حکم بر سال اسب و خر نتوان کرد. || جنسی از انار هم هست که دانه ٔ آن خشک و بی آب میباشد. (برهان ). رجوع به جودانه شود.
ترجمه مقاله