ترجمه مقاله

جوز

لغت‌نامه دهخدا

جوز. [ ج َ ] (ع مص ) گذشتن از جای و پس افکندن آنرا به رفتن از وی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) میانه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). وسط چیزی . (غیاث اللغات ). || معظم چیزی . ج ، اجواز. (منتهی الارب ). || (معرب ، اِ) از فارسی . (جمهرة از المزهر). گردو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چهارمغز. معرب گوز است که گردکان باشد. (برهان ) (المعرب جوالیقی ) :
تین انجیر و عنب انگور و بادام است لوز
جوز باشد گردکان بسر و رطب خرمای تر.

بسحاق اطعمه .


رجوع به شرح نصاب شود. || نارگیل . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله