ترجمه مقاله

حاجت بردن

لغت‌نامه دهخدا

حاجت بردن . [ ج َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) عرض نیاز کردن . حاجت برداشتن . تمنا کردن سؤال :
مبر حاجت بنزدیک ترشروی
که از خوی بدش فرسوده گردی .

سعدی .


- دست حاجت پیش کسی بردن ؛ عرض نیاز کردن پیش کسی . از کسی چیزی طلب کردن . حاجت خواستن از کسی :
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود.

سعدی .


ترجمه مقاله