ترجمه مقاله

حاجز

لغت‌نامه دهخدا

حاجز. [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حجز، درآینده میان دو چیز (منتهی الارب ). میانجی . میانه . حائل . حاجب . مانع. عائق . دیوار. (دستوراللغة). فصل . حجاز. برزخ : و جَعل بین البحرین حاجزا. (قرآن 61/27). آنچه برای دفع آب بر پا شود، مایمسک الماء من شفة الوادی . (دستوراللغة). بازداشت . (دستوراللغة). (مجمل اللغة). ج ، حواجز. || لبه ٔ شمشیر. دهانه ٔ شمشیر. روثة. || ستمکاره . (منتهی الارب ). ظالم . (اقرب الموارد). ج ، حَجَزَة: هم حَجزَة مسیطرون علی العجزة؛ ای ظلمة یتسلطون علی العاجزین . و نیز گفته میشود «انهم حجزة یذبون عن العجزة». || حاجز. مانع. حائل . عائق . حاجب .
- حجاب حاجز ؛ دیافرغما. رجوع به حجاب حاجز شود.
ترجمه مقاله