ترجمه مقاله

حاجی بابا

لغت‌نامه دهخدا

حاجی بابا. (اِخ ) (کتاب ...) در سال 1824 م . / 1239 هَ . ق . یعنی قریب بده سال پس از مراجعت آخری خود از ایران جیمز موریه کتابی به انگلیسی در لندن منتشر ساخت به نام حوادث زندگانی حاجی بابای اصفهانی و چهار سال بعد از این تاریخ جلد دیگری بشکل ذیل بر کتاب اولی خود تحت عنوان «حاجی بابا در انگلستان » انتشار داد. این دو کتاب هر دو بشکل داستان است و ابداً جنبه ٔ تاریخی ندارد. جیمز موریه با تألیف این دو داستان که در حقیقت یک کتاب بیش نیست بخیال خود خواسته است که آداب و اخلاق و طرز زندگانی اجتماعی و سیاسی و عقاید قومی و تعبیرات زبانی و تعارفات معموله مردم ایران را بخوانندگان انگلیسی زبان بفهماند اما انصاف این است که مؤلف کتاب حاجی بابا بهمان درجه که مهارت در انشاء تألیف خود بکار برده بهمان درجه هم در تقریر معانی که تجسم آنها منظور او بوده است بی انصافی و غرض ورزی و بدنفسی بخرج داده است یعنی همه جا لحن استهزاء وطعن و انتقادهای نیش دار و بزرگ کردن معایب و زشت قلم دادن آدابی که او آنها را زشت میپنداشته بر مزاج او غالب است بشکلی که اگر کسی قوم ایرانی را نشناخته و به احوال گذشته و فعلی آن آشنائی نداشته باشد با خواندن کتاب حاجی بابای موریه آن قوم را منحصراً مردمی خرافی و پست و دروغگو و متملق و ظالم و از همه جهت دور از آداب انسانیت و آئین تمدن خواهد شناخت و متصف بهیچ فضیلت و معرفتی نخواهددانست چنانکه بدبختانه همین تأثیر نابجا را کتاب حاجی بابای موریه سالهای سال در ممالک انگلیسی زبان داشته و از این راه به نام و نشان ایران در خارج لطمه ٔبزرگی زده و مانع آن شده است که انگلیسی زبانان دنیاچنانکه شایسته بوده است بحقیقت حال و استعداد ذاتی و روحیه ٔ قوم ایرانی و ارزش واقعی آن پی ببرند بهمین نظر هم بعضی از سیاستمداران انگلیس در معامله ٔ با ایران در طی این صد سال اخیر مرتکب خبطهای سیاسی چندی شده اند که بزیان ایشان نیز منتهی گردیده و پشیمانی بار آورده است . این مسئله از بدیهیات است که هر قوم خواه وحشی و نیمه متمدن باشد خواه متمدن همراه با فضائل و محاسن یک مقدار نیز آداب و عادات قومی و روایات و قصص ملی دارد که زاده ٔ طبع و محیط جغرافیائی و گذشته ٔ تاریخی و ادبی اوست و چون ملازم وجود آن قوم و از خصائص طبعی و متعلقات لاینفک آن محسوب میشود قابل انطباق بر ملل دیگر و در خور اقتباس و تقلید نیست بلکه بسیاری از آنها در نظر سایر اقوام غریب و عجیب و ناپسند و مضحک مینماید اما چون جمیع اقوام هر یک مبالغی از قبیل مراسم و آداب و افسانه و روایت دارند نهایت درجه بی انصافی و کوتاه بینی است اگر کسی جمیع آداب و عادات قومی خود را مقبول و مستحسن بشمارد و ازآن کلیه ٔ ملل دیگر جهان را زشت و ناپسند پنداشته به استهزاء و طعن و لعن در آنها زبان بگشاید. امروز هر کدام از ما با اینکه خود را بلند نظر و با انصاف بقلم می آوریم اگر بشنویم که قسمتی از مردم ولایت تبت در برخورد بیکدیگر بعنوان تعارف و سلام علیک بینی های خود را بر یکدیگر میمالند تعجب میکنیم و بی اختیار میگوئیم که عجب عادت غریبی است در صورتی که شاید نزد همان مردم عادتی که ما در برخورد بیکدیگر در دست دادن بهم داریم از جهت غرابت هیچ کمتر از بینی بهم مالیدن ایشان نباشد چنانکه بعضی از ایرانیان هم که یک قرن و نیم قبل اول بار به اروپا رفته و عادت دست دادن را در میان اروپائیان دیده بودند دچار همین شگفتی شده و شرح آن را در سفرنامه های خود با کمال تعجب نوشته اند.
جیمز موریه در کتاب حاجی بابای خود گذشته از اینکه به هیچ یک از محاسن و فضائل قوم ایرانی اندک اشاره ای نکرده و بعمد از سر همه ٔ آنها گذشته است با یک نوع ریزه کاریهائی که همه حاکی از خبث طینت و غرض خاص او است هر جا مجال یافته است این قبیل آداب و مراسم و عادات مردم ایران را با آب و تاب تمام شرح داده و به استهزاء آنها پرداخته است حتی در باره ٔ کسانی که بر او حق نعمت و سروری و آشنائی و رفاقت داشته و گاهی هم از جسارتها و بی ادبیها و فحشهای او در طی مصاحبت در آزار بوده و بروی خود نمی آورده اند، بگستاخی و ناسپاسی پرداخته و بکنایاتی که ابلغ از تصریح است ایشان را در کتاب حاجی بابا تخطئه و مسخره کرده است از آن جمله است معامله ای که با میرزا حاجی بابای افشار کرده و نام او را شاید به این جهت که اسم حاجی بابا از جهت ترکیب لغوی بنظر او مضحک می آمده و یا بعلت اخلالی که موریه درکار محصلین ایرانی میکرده و ایشان از جمله حاجی بابای افشار از او مظنون بوده و بین ایشان صفائی وجود نداشته است برروی کتاب خود گذاشته بهمین وجه با حاجی میرزا ابوالحسن خان شیرازی ایلچی ایران که موریه در خدمت او به انگلیس رفته و در رفتن و برگشتن از خوان نعمت و محبت و رفاقت او متنعم بوده تا آنجا که خود موریه در مقدمه ٔ سفرنامه ٔ اول خویش از او به احترام و سپاسگزاری یاد میکند و میگوید: «از جانب من بسی ناسپاسگزاری است اگر در اینجا مراتب امتنانی را که مدیون همسفر خود میرزا ابوالحسن خان ایلچی سابق ایران هستم بیان نکنم چه او در بسیاری از موضوعاتی که مربوط به ایران بود اطلاعاتی بسیار بمن داده و در تحصیل زبان فارسی با همان سیره ٔ محبوب وسعه ٔ صدری که مخصوص اوست بمن مساعدت کرده » با این حال تمام «کتاب حاجی بابا در انگلیس » شرح سخریه آمیز سفارت همین حاجی میرزا ابوالحسن خان است به انگلیس و در آن قسمت این مؤلف ناسپاس هر چه خواسته و توانسته است از سفیر ایران و حرکاتی که به او نسبت داده به استهزاء یاد کرده و از ساختن و پرداختن هیچ عیب و نقصی در اعمال و افعال او خودداری نکرده است و این بی انصافی و غرض ورزی موریه چیزی بوده است که در همان ایام هم در ایران انعکاس زشت یافته و مردم اینجا را آزرده و رنجیده خاطر ساخته بوده است . مرحوم هدایت در روضة الصفای ناصری در ذیل وقایع سال 1231 هَ . ق . موقعی که از بازگشتن موریه از ایران صحبت میدارد میگوید: «گویند مستر موریه دو کتاب تألیف کرده از نیک و بد سفارت خود هر چه دیده و شنیده در آن درج نموده از سفیر ایران یعنی حاجی میرزاابوالحسن خان نکایت و حکایت بسیار برنگاشته است .» موریه در کاغذی که بتاریخ دسامبر 1823 م . (ربیع الثانی 1239 هَ . ق .) یعنی اندکی قبل از انتشار کتاب حاجی بابا از لندن به یکی از دوستان مقیم استانبول خود نوشته شرحی داستان مانند در باب اصل و منشاء و وجه تسمیه ٔ کتاب خود به سرگذشت حاجی بابا که خلاصه ٔ آن این است که موریه در حین مراجعت از ایران به انگلیس در سال 1230 در شهر توقات از بلاد ارمنستان عثمانی به یکی ازعمال فتحعلیشاه که از مأموریتی از استانبول برمیگشته مصادف میشود و این شخص که میرزا حاجی بابا نام داشته بعلت ناخوشی سختی در توقات مانده و بر اثر معالجات یکنفر ایتالیائی مدعی طبابت در شرف مرگ بوده است . موریه پس از دقت او را میشناسد و بیاد می آورد که این میرزا حاجی بابا را وقتی که بسمت منشیگری نخستین وزیر مختار ایران در انگلستان میزیسته ملاقات کرده بوده است . موریه او را معالجه میکند و میرزا حاجی بابا داستانی را که از سرگذشت زندگانی خود در طی مأموریت خویش در استانبول نوشته بوده بعنوان یادگار و پاداش بموریه میدهد تا اگر آن را شایسته یافت در اروپا انتشار دهد موریه از این هدیه ممنون و مسرور میشود و همان را به انگلیسی ترجمه میکند. کتاب سرگذشت حاجی بابا به ادعای موریه ترجمه ٔ همان نسخه ای است که میرزا حاجی بابای مذکور به او داده است . درست معلوم نیست که این ادعای موریه تا چه حد مقرون بصحت باشد . آنچه مسلم است اینکه این حاجی بابا اگر هم وجود تاریخی داشته است غیر از میرزا حاجی بابای افشار طبیب است که شرح حال او گذشت چه این شخص بتفصیلی که دیدیم در سال 1230 حین مراجعت موریه از ایران در انگلیس تحصیل میکرده و در 1235 به ایران برگشته است و پیش از سفر میرزا ابوالحسن خان هم به لندن نام چنین کسی نیست . نام یک میرزا بابای دیگر در بعضی ازسفرنامه های اوائل عهد محمدشاه دیده می شود که میرزای هیئت نمایندگی انگلیس در ایران بوده و در اوائل رجب 1251 در راه بین زنجان و قزوین در سن پیری فوت کرده او سالها بوده است که در خدمت نمایندگان انگلیس میزیسته . بعید نیست که اگر واقعاً حاجی بابای موریه اصلی تاریخی داشته بوده است تا حدی غرض او از حاجی بابا این میرزا بابای ثانی باشد. اثر شوم انتشار کتاب حاجی بابا در دنیا و لطمه ای که از این راه بحسن شهرت قوم ایرانی زد باقی بود تا آنکه شاهکار بسیار مهم مرحوم ادوارد برون به نام «کتاب تاریخ ادبی ایران » به انگلیسی در دنیا منتشر شد و این کتاب که بسرعت در مغرب زمین بخصوص در ممالک انگلیسی زبان قبول عام یافت عظمت ایران قدیم و مقام جلیل گویندگان و دانشمندان این سرزمین را چنانکه شایسته بود بخواص مردم دنیای جدیدفهماند و نظر بسیاری از ایشان را نسبت به ایران و ایرانی برگرداند و بتدریج افسانه ٔ غرض آمیز و پنداشت باطلی را که انگلیسی زبانان بر اثر قرائت کتاب موریه نسبت به ایران در ذهن خود جا داده بودند از میان برد و بهمه ثابت کرد که ایرانی قومی بوده است که در ردیف یونانی و رومی بتشکیل تمدنهائی درخشان و دولتهای عظیم توفیق یافته از میان ایشان شعرا و فضلائی برخاسته اند که از هیچیک از شعرا و فضلای نواحی دیگر دنیا از جهة قدر و مرتبه و بلندی نظر و فکر کمتر نبوده اند . خوشبختانه از مردم انگلیس کسانی که اهل انصاف بوده و ایرانیان را از نزدیک شناخته و مثل موریه با غرض سر و کار نداشته اند آنچه را که لازمه ٔ حق و انصاف بوده است دیده و نوشته اند حتی یک عده از ایشان بر موریه نیز تاخته و بی انصافی او رامورد انتقاد قرار داده اند و ما در اینجا بعنوان نمونه بنقل یک فقره اکتفا میکنیم . موریه در باب سرباز ایرانی چنین اظهار عقیده میکند «برای خمیره ٔ سربازی هیچ چیز بهتر از ایلات ایرانی نیست چه این مردم که از طفولیت به زندگانی چادرنشینی خو گرفته اند برای قبول هر سختی و تبدلات جوی حاضرند و با غذائی قلیل و بی آنکه آه و ناله ای از ایشان برآید مسافاتی را طی میکنندکه برای ما باور نکردنی است . در اتصاف به این صفات این سربازان شاید با سربازان سایر ملل عالم یکی باشند ولی از هنر اصلی یک سرباز که فن کشتن دشمن باشد بسیار بی نصیبند. چون به طرز قدیم خود در جنگ آوری عادت کرده اند هر کس خود را نسبت به دیگری مستقل می پندارد و بزرگترین فکر او در جنگ بیش از آنکه بفکر کشتن دشمن باشد متوجه نجات جان خود است . این قوم از طرز جنگ کردن ما بوئی نبرده و نظر ایشان در باب مفهوم شجاعت با نظر ما بکلی تفاوت دارد». کلنل شیل که خود در عهد محمد شاه برای اصلاح نظام لشکری از هند به ایران آمده و مدتها با سربازان ایرانی سرو کار داشته در رد این بیان سفسطه آمیز موریه میگوید «به نظر من موریه در این بیان نیش دار خود نسبت بفن سلحشوری در ایران نهایت درجه ٔ بی انصافی را بخرج داده است چه هیچ طائفه ٔجنگ آور غیرمنظمی نیست که بتواند - چه ایرانی باشد چه کرد چه عرب چه افغان چه ترکمن چه ترک - با سپاه منظم ایرانی تاب مقاومت آرد اگر چه نظام ایرانی و عثمانی تا کنون هیچوقت با یکدیگر روبرو نشده بودند اما در جنگ اخیری که بین این دو قوم رخ داد سه یا چهار هزار سپاه منظّم ایرانی در محل توپراق قلعه بین بایزید و ارزنة الروم سی یا چهل هزار ترک عثمانی را مغلوب و منهزم ساخت . سرباز ایرانی فعال و با نشاط و زورمند است و در تحمل خستگی و صبر بر گرسنگی و تشنگی و ناسازگاری هوا طاقتش فوق العاده است ، بسیار باهوش است وچنین بنظر میرسد که برای زندگانی سربازی ساخته شده .با اینکه بر تن لباسی صحیح و در پا کفشی درست نداردو هیچوقت هم جیره و مواجب او بتمام به او نمیرسد باز روزی 24 میل (هشت فرسنگ ) راه می پیماید و اگر لازم شود تا چهل میل نیز روزانه میتواند راه برود. برخلاف سرباز عبوس و بی جان عثمانی سرباز ایرانی یک پارچه نشاط و شادی است ». در جائی دیگر همین کلنل شیل مینویسد: «ایرانی را بعلت هوش و سرعت انتقال و ممیزات اجتماعی غالباً فرانسوی مشرق زمین میخوانند. بر این صفات باید صفت سلحشوری را هم که از مختصات جنگ آوران نژاد گالیائی (نژاد قدیم فرانسویان ) است افزود. راست است که ایرانی هیچوقت بدقت نظر عجیب یک سرباز انگلیسی نرسیده (!!) ولی سرباز ایرانی برای فهم و قبول هر نکته ٔ اصلی که تحصیل آنها در یک فوج پیاده لازم باشد بسهولت حاضر و مستعد و از این جهت از او کمال رضامندی حاصل است .» مقصود ما از تطویل کلام در باب کتاب حاجی بابای موریه بیشتر این بود که تا حدی سابقه ٔ زندگانی مؤلف و علت تسمیه ٔ کتاب و نظرهای خاص و مراتب غرض و مرض او نسبت به ایران و تأثیرات شوم کتاب وی برخوانندگان بخوبی روشن شود تا کسانی که اصل یا ترجمه ٔ فارسی حاجی بابا را خوانده و شاید تا اندازه ای مفتون هنرنمائی و روانی انشاء آن شده اند از حقیقت مطلب غافل نمانند و چشم بسته نوشته های زهر آگین و مغرضانه ٔ او را بعین قبول نپذیرند.». نقل به اختصار از مقاله ٔ آقای اقبال ، در مجله ٔ یادگار سال 1 شماره ٔ 5. رجوع به همان شماره از ص 45 تا ص 50 شود.
ترجمه مقاله