ترجمه مقاله

حاجی سقا

لغت‌نامه دهخدا

حاجی سقا. [ س َق ْ قا ] (اِخ ) وی بزمان سلطان مسعود، در خدمت دربار میزیست و بیهقی ، در شرح دستگیری اریارق گوید: «وی [ اریارق ] بدهلیز بنشست ، و من که بوالفضلم در وی می نگریستم ، حاجی سقا را بخواند و وی بیامد و کوزه ٔ آب پیش وی داشت ، دست فرو میکرد و یخ می برآورد و میخورد...» رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 228 شود.
ترجمه مقاله