ترجمه مقاله

حارض

لغت‌نامه دهخدا

حارض . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حَرَض و حُروض و حَراضَه . تباه . || مرد بیمار برجامانده مشرف بر مرگ . || مرد گداخته جسم . || آنکه اندوه و بیماری وی دراز باشد. || آنکه ناکس و فرومایه باشد.
ترجمه مقاله