ترجمه مقاله

حارقة

لغت‌نامه دهخدا

حارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حارق . || آتش . (منتهی الارب ). || زن تنگ اندام . (مهذب الاسماء). زن تنگ شرم . (از منتهی الارب ). || زنی که زنان همسایه را دشنام بسیار دهد. (منتهی الارب ). || آن جا که ران بسرین پیوندد. (مهذب الاسماء). || زن که جماع دهد مرد را بنصف اسفل و نصف اعلای خود بکار دیگر مشغول دارد. (منتهی الارب ). || زن مغلوب الشهوة. حتی تحرق انیابها بعضها علی بعض اشفاقاً من ان تبلغ الشهوة بها الشهیق اوالنخیر. (منتهی الارب ). || (مص ) آرامش با زن بر پهلو خوابانیده یا همچو شتر خوابانیده . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله