ترجمه مقاله

حافظمیر

لغت‌نامه دهخدا

حافظمیر. [ ف ِ ] (اِخ ) از مردم قریه ٔ سینان است . صفات حمیده و اخلاق پسندیده داشت و به انواع فضل و کمال آراسته بود. این رباعی از اوست :
افسوس که حسنت ای جفاجوی نماند
وآن خال سیاه عنبرین بوی نماند
در کوی تو خانه داشتم روزی چند
آن خانه خراب گشت و آن کوی نماند.

(ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 144).


ترجمه مقاله