ترجمه مقاله

حبان

لغت‌نامه دهخدا

حبان . [ ح َب ْ با ] (اِخ ) ابن زید، مکنی به ابوخداش . او درک صحبت رسول (ص ) کرده است . و ابوعثمان و ابن مندة از وی روایت کنند. ابوعمرو نام او را ابوخداش شرعبی آورده و گوید: صحابی نبود و نامش حبان بن زید شامی است و برخی او را حبان بن زید شرعبی گفته اند و او از مردی از اصحاب پیغمبر که عمروعاص باشد روایت میکند نه از پیغمبر. ابوالیمان گوید: وی مردی از طایفه ٔ شرعب است و به روم شد. ابن منده آنها را دو نفر شمرده یکی ملقب به سلمی و از بنی لخم است و دیگری شرعبی ، و ابن اثیر بر او اعتراض کرده است . باری اگر میدانست که شرعب نیز طائفه ای از بنی لخم هستند به این اشتباه دچار نمیگردید. ابن حجر عسقلانی گوید: علت دو تن شمردن فقط لخمی بودن او و شرعبی بودن این مرد نیست بلکه هر یک از آنها روایتی دارند که سند یکی با سند دیگری سازگار نیست . و این شرعبی را برخی قرنی نیز خوانده اند. (الاصابة ج 7 ص 55 و 56).
ترجمه مقاله