ترجمه مقاله

حباک

لغت‌نامه دهخدا

حباک . [ ح ِ ] (ع اِ) رسن کمربند. ج ، حبک . || تسمه که بدان سر کوهه را به میخهای پالان بندند. (منتهی الارب ). || حباک الحمام ؛ سیاهی بالای بازوی کبوتر. ج ، حبکة، حُبَک ، حُبُک . || سر ریگ توده (؟). راه در ریگ توده . || شکن آب . || شکن زره . || موی جعد. || شکن موی . || راه ستارگان . مسیر ستارگان . راه آسمان چون شکن شکن . (مهذب الاسماء). ج ، حبک ، حبائک .
ترجمه مقاله