ترجمه مقاله

حبر

لغت‌نامه دهخدا

حبر. [ ] (اِ) قسمی جامه . نوعی نسیج . برد یمانی موجدار. (فرهنگ البسه ٔ نظام قاری ) :
نرمدست و قطنی و خارا و حبر
برد و ابیاری و مخفی آشکار.

نظام قاری (دیوان ص 27).


جامه ٔ حبر و در او گوی ز مروارید است
راست چون بحرکز او خاسته در شهوار.

نظام قاری (دیوان ص 13).


ابر کرباس و شفق خسقی و شام است سمور
صبح قاقم شمر و حبر پر از موج ، بحار.

نظام قاری (دیوان ص 11).


صوف سته عشری قبرسی و تفصیله
کستمانی حلبی حبر و غزی بسیار.

نظام قاری (دیوان ص 15).


یک زمان بحر پر ز موج چو حبر
گاه کوه ثبات چون خارا.

نظام قاری (دیوان ص 20).


ورجوع به حبرة شود.
ترجمه مقاله