ترجمه مقاله

حبشی

لغت‌نامه دهخدا

حبشی . [ ح ُ شی ی ] (اِخ ) یاقوت گوید: کوهی در پائین مکه در نعمان الاراک است ، گویند نام احابیش قریش از آن است ، زیرا که بنی مصطلق و بنی هون بن خزیمة در آنجا گرد آمده و پیمان همکاری با قریش بستند و آن سوگندنامه چنین بود: «تحالفوا باﷲ انا لید واحدة علی غیرنا ما سجا لیل و ضح نهار و ما رسا حبشی مکانه »، و از آن روی ایشان را به نام آن کوه احابیش قریش خواندند. میان آن و مکه شش میل است . عبدالرحمان پسر ابوبکر صدیق در آنجا فجاءة بمرد، و جنازه ٔ او بر دوشها به مکه آوردند. خواهرش عایشه از مدینه به مکه شد و بر قبر وی نماز گزارد و این شعر را انشاد کرد:
و کنا کندمانی جذیمةحقبة
من الدهر حتی قیل لن یتصدعا
فلما تفرقنا کأنی و مالکا
لطول اجتماع لم نبت لیلة معا.

(معجم البلدان ).


جنید شیرازی از قول ترمذی از ابن ابی ملیکة پس از نقل آن شعر چنین افزوده است : ثم قالت : واﷲ لو حضرتک مادفنت الا حیث مت ّ، و لو شهدتک مازرتک . (شد الازار ص 9). موضوع مرگ عبدالرحمان بن ابی بکر در حبشی ، در انساب سمعانی نیز یاد شده است .
ترجمه مقاله