ترجمه مقاله

حبیش

لغت‌نامه دهخدا

حبیش .[ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن . مکنی به ابوقلابه . بعضی نام او را حبیش بن منقذ گفته اند. او یکی از روات زکی و زیرک بود و میان او و اصمعی از راه مذهب دشمنانگی بود. چه اصمعی سنی و ابوقلابه شیعی رافضی بود، چنانکه آن گاه که خبر مرگ اصمعی بشنید شاد شد و گفت :
اقول لما جأنی نعیه
بعداً و سحقاً لک من هالک
یا شرمیت خرجت نفسه
و شرمد فوع الی مالک .
و نیز او راست در همین معنی :
لعن اﷲ اعظما حملوها
نحو دارٌ البلی علی خشبات
اعظماًتبغض النبی و اهل الَ
بیت و الطیبین و الطیبات .
و ابوقلابة صدیق و دوست عبدالصمدبن المعذل بود و آن دو را با یکدیگر مزاحها میرفت . عبدالصمد مرزبانی گوید: وقتی به مزاح این بیتها گفته و به ابی قلابة برخواندم :
یارب ان کان ابوقلابة
یشتم فی خلوته الصحابة
فابعث علیه عقرباً دبابة
تلسعه فی طرف السبابة
واقرن الیه حبة منسابة
و ابعث علی جوفانه سنجابة .
ابوقلابة تا مصراع آخر خاموش بود و چون مصرع اخیر بخواندم گفت : اﷲ اﷲ پس از فساد خرمن دیگر چه بر جای ماند! مبرد در روضة از عبدالصمدبن المعذل روایت کند که : نزد ابوقلابة جرمی که یکی از روات هوشیار وقت بود شدم و از وی درخواستم تا از ارجوزه ٔ منسوب به اصمعی که او داشت خویشتن را نسختی برگیرم و مطلع آن ارجوزه این است :
تهزی ٔ منی اخت آل طیسلة
قالت اراه ملقاً لاشی ٔ له .
و او بخل ورزید و من مأیوس بازگشتم و ارجوزه ای را که بدو بیت ذیل آغاز میشود بساختم :
تهزی ٔ منی و هی رود طله
ان رأت الأحناء مقفعلة
قالت اری شیب العذال احتله
و الورد من ماء الیرنّا حلّه .
و به نزد او بردم و گفتم : یکی از اعراب راست و او را دادم و وی در ازاء، قصیده ٔ منتسب به اصمعی را به من داد تا نسخت کردم . سپس ابوقلابة وقتی که اصمعی را دیدار کرد ارجوزه ٔ مرا به وی نمود و از غریب اللغة آن پرسیدن گرفت . اصمعی پس از امعان نظری گفت این ارجوزه ، یکی از دجالان راست . فلان و فلان و فلان کلمه و جمله را نبینی که حکایت از مصنوع بودن آن می کند و بر گولی خویش شرم آورد. (از معجم الادباء).
ترجمه مقاله