حبی
لغتنامه دهخدا
حبی . [ ح ُ ب َی ی ] (اِخ ) نام موضعی است به تهامة که بنی اسد و کنانة را بود. مضرس بن ربعی گوید :
لعمرک اننی بلوی حبی
لارجی عائناً حذراً اروحاً
اری طیراً تمر ببین سلمی
و قیل النفس الا أن تریحا.
لعمرک اننی بلوی حبی
لارجی عائناً حذراً اروحاً
اری طیراً تمر ببین سلمی
و قیل النفس الا أن تریحا.
(معجم البلدان ).