ترجمه مقاله

حجر منفی

لغت‌نامه دهخدا

حجر منفی . [ ح َ ج َرِ م ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) حکیم مؤمن گوید: بنون بعد از میم و قبل از فا، سنگی است که از نواحی مصر آرند شبیه بسنگ ریزه و ابلق از الوان مختلفه ، طلای سائیده ٔ او با آب باعث بی حسی عضو میگردد -انتهی . داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: قیل انه کالزیتون حجماً و انه یوجد بمنف من اعمال الجیزة اذا طلی به العضو ذهب حسه فلایشعر بالقطع -انتهی . و در مفردات ابن البیطار آمده است : قال دیسقوریدوس : هو حجر یوجد بمصر بالمدینة التی یقال لها منف (منفیس ) و هو فی عظم حصاة و فی الحجر الواحد منه الوان مختلفة و قد یقال انه اذا سحق هذاالحجر و بل و لطخ به علی الاعضاء التی یحتاج الی قطعها و کیها منع من الوجع بابطاله الحس .
ترجمه مقاله