ترجمه مقاله

حجناء

لغت‌نامه دهخدا

حجناء. [ ح َ ] (اِخ ) ابن جریر. وی از پدر خود روایت کند و ابوالخطاب زراری از وی روایت کرده است که حجناء گفت : بپدرم گفتم : ای پدر هیچ قوم را هجا نگفتی مگر ایشان را مفتضح کردی مگر تیم را. او جواب داد، یا بنی انی لم اجد بناءً فاهدمه و لا حسباً اضعه (أو أصمه ). و تیم قومی گله دار بودند. (الموشح مرزبانی ص 129 و البیان و التبیین ، چ 1932م . ج 3 ص 182).
ترجمه مقاله