ترجمه مقاله

حجور

لغت‌نامه دهخدا

حجور. [ ح َ ] (اِخ ) موضعی به یمن بنام حجوربن اسلم بن علیان بن زید، همدانی است . و گویند در یمن نزدیک زبید موضعی است که حجورالیمن خوانده شود و نسبت بدان حجوری است . (معجم البلدان ). شمس الدین سامی گوید: نام قضایی است در یمن تابع ولایت حدیده و بر جبل سراةاز سوی شمال شرقی با سنجاق صنعا و از طرف شمال غربی با قضای باجل از سنجاق حدیده و از جانب مغرب با حدیده و از جهت جنوب شرقی با قضاهای جبل ریمه محدود میباشد. اراضی آن مرتفع و هوایش ملایم و خاکش حاصلخیز است . محصولاتش جو و گندم و انواع حبوبات و قهوه و زنجبیل و جز آن است . این حجور را برای تشخیص از حجورهای دیگر «حجور یمانی » نیز خوانند. (قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله