ترجمه مقاله

حدج

لغت‌نامه دهخدا

حدج . [ ح َ دَ ] (ع اِ) نام ثمر حنظل است پیش از آنکه رنگ آن زرد شود. حنظل تمام نارسیده که هنوز زرد نشده باشد. حنظل و خربزه مادام که تازه باشند. حنظل که سخت شده باشد. (منتهی الارب ). حنظل . (داود ضریر انطاکی ). || سفجه . سفچه . کالک . کنبزه . خرچه . || بطیخ تر. (منتهی الارب ). || خار قتب تر که نباتی است . و بضم نیز آمده است . (منتهی الارب ). || بادنجان . باتنگان . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله