ترجمه مقاله

حراج

لغت‌نامه دهخدا

حراج . [ ح َ ] (ع اِمص ) بمعرض بیع گذاشتن متاع در میان جماعتی ، تا آنکه بها بیشتر دهد بدو فروشند، و نام دیگر این نوع فروش مزایده است و لفظحراج عربی نیست ، چه در عربی حرج به معنی گناه و تنگی است که با این معنی مناسبت ندارد، و در اول این لفظ را مردم مصر اصطلاح کردند. (از فرهنگ نظام ). مزایده . بر من یزید فروختن . بر من یزید گذاشتن . بر مزایده گذاشتن . اب انستاس کرملی گوید: حراج کلمه ای است که فروشندگان چند بار بر زبان آرند پیش از آنکه کالا را بطور قطع بفروشند، پس حراج باقی ماندن کالاست بر قیمتی نزد دلال و چنین بازار را بازار حراج گویند. (نشوءاللغة العربیة). و گاه حَرّاج با تشدید راء تلفظ کنند.
ترجمه مقاله