ترجمه مقاله

حراق

لغت‌نامه دهخدا

حراق . [ ح ُ ](ع اِ) آب سخت شور. || آتش گیره . || سوخته . || رکوی سوخته و بتشدید راء نیز بکار رفته است . (شرفنامه ٔ منیری ). || سوخته ٔ چقماق . سوخته ٔ چخماق . || اسب بسیار دونده . || کسی که فساد کند در هر چیز. || آنچه به آن نخل را گشن دهند. (منتهی الارب ). || خف . پود. پد. بود. بُد. بیضه . پوک .
ترجمه مقاله