ترجمه مقاله

حرجوان

لغت‌نامه دهخدا

حرجوان . [ ح َ ج َ ] (اِ) حَرجُل . ملخ بی بال . صاحب اختیارات بدیعی گوید: آنرا حرجل خوانند و آن ملخیست که بال ندارد و ستبر بود، چون بگیرند غیر پخته نمک سودو خشک کنند و به شراب بیاشامند، گزندگی عقرب را بغایت نافع بود و باید که کهن نبود - انتهی . و مؤلف برهان گوید: بلغت یونانی نوعی از ملخ است که بال و پر ندارد و آنرا گرفته پزند و با نمک بخورند - انتهی .
ترجمه مقاله