ترجمه مقاله

حرف گیری

لغت‌نامه دهخدا

حرف گیری . [ ح َ ] (حامص مرکب ) عیب گیری . (شرفنامه ٔ منیری ). نقد. نکته گیری . خرده گیری در سخن و جز آن :
گر انگشت من حرف گیری کند
ندانم کسی کو دبیری کند.

نظامی .


یکی پندگیرد، یکی ناپسند
نپردازد از حرفگیری به پند.

(بوستان ).


ترجمه مقاله