ترجمه مقاله

حرف روی

لغت‌نامه دهخدا

حرف روی . [ ح َ ف ِ رَ وی ی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از حرفهای قافیه . شمس قیس گوید: حرف آخر کلمه ٔ قافیت چون از نفس کلمه باشد آنرا رَوی ّ خوانند،چنانکه : «زهی بقاء تو دوران چرخ را مفخر». چون حرف راء در کلمه ٔ مفخر اصلی است ، رَوی ّ این شعر راء است .و چنانکه : «ای نرگس پرخمار تو مست ». چون تاء «مست » از اصل کلمه است ، رَوی ّ این شعر تاء است . و این لفظ از «روا» گرفته اند، و روا رسنی باشد که بدان بار بر شتر بندند، پس چون بناء جمله ٔ ابیات اشعار بر این حرف است همچنانست که گوئی جمله ٔ ابیات بر این حرف بسته میشود، آنرا به رواء شتر مانند کردند و نامی مشتق از آن نهادند. و معلوم شد و دانسته آمد که حرف که در آخر کلمه ٔ قافیت از نفس کلمه باشد شاید که آنرا رَوی ّ بیت سازند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 153).
ترجمه مقاله