ترجمه مقاله

حرمت دان

لغت‌نامه دهخدا

حرمت دان . [ ح ُ م َ ] (نف مرکب ) مقام شناس . آنکه به تربیت و منزلت هرکس رعایت حرمت آن کس کند :
خدایگان خردپرور مروت ورز
بلندهمت و زایرنواز و حرمت دان .

فرخی .


همواره پادشاه جهان بادا
آن حق شناس حق ده حرمت دان .

فرخی .


زبان بدگو چونانکه رسم اوست مرا
جدا فکند از آن حق شناس حرمت دان .

فرخی .


ترجمه مقاله