ترجمه مقاله

حرملة

لغت‌نامه دهخدا

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن کاهل الاسدی الکوفی . ظاهراً این همان کس است که بروز عاشورا تیر بر گلوگاه طفل شیرخواره ٔ حسین بن علی ، علی اصغر زد و آن کودک را در آغوش پدر بکشت . منهال بن عمرو گوید: وقتی که از کوفه به حج رفته بودم خدمت حضرت علی بن الحسین درآمدم . از من پرسید که حال حرملةبن کاهل الاسدی چیست ؟ گفتم : ویرا زنده در کوفه گذاشتم . دست به دعا برداشته گفت : اللهم اذقه حرالحدید اللهم اذقه حرالنار... و چون به کوفه بازگشتم مختاربن ابی عبیدة خروج کرده بود. بنابر سابقه ٔ معرفتی که با وی داشتم به ملاقاتش شتافتم . چون بدو رسیدم سوار شد و من با او همراهی کردم . در اثناء راه در موضعی بایستاد و انتظار کسی میکشید. ناگاه حرمله را آوردند. مختار گفت : الحمدﷲ که خدای تعالی مرا بر تو دست داد و جلاد را طلبیده فرمود که دستها و پاهای ویرا بریدند. آنگاه به افروختن آتش اشارت کرد و خرواری نی حاضر ساختند و حرمله را در میان آن نهاده بسوختند. (حبیب السیر چ سنگی تهران جزو 1 صص 219-220 و 247 و چ خیام ج 2 ص 55).
- مِثل ِ حرملة ؛ مردی بدهیأت با چشمهائی ریز و درخشنده .
ترجمه مقاله